دور و اطراف حرم مطهر آقا امام رضا(ع) پر است از خانههایی که هنوز چراغشان با همسایگی آقا روشن است. مرد و زنهایی پا به سن گذاشته یا میانسال که زیارت آقا برایشان یکی از اعمال روزانه است. اصلا تا زیارت نروند دلشان آرام نمیگیرد. این جماعت بر حسب اتفاق همسایه آقا نیستند، انتخاب کردهاند تا در جوار مرقد ایشان باشند. بهویژه ساکنان محلههای اطراف پایین خیابان که ارادت ویژهای به حضرت دارند و به زندگی پایین پای ایشان افتخار میکنند. سراغ خانواده موسوینژاد آمدهایم. خانوادهای از ذریه امام موسی بن جعفر(ع) که دل در گروی حضرت رضا (ع) دارند.
در ابتدا بزرگ خانواده خودش را اینطور معرفی میکند: «سیدحسین موسوینژاد، فرزند سید غلامرضا متولد 1328، اصالتاً اهل تربتجام و الان نزدیک 55سال است که ساکن مشهد هستم. اوایل زندگی در روستا کشاورزی میکردم، در جوانی به مشهد آمدم و در مغازه حاج حسین فرازبند که چایی فروش بود مشغول به کار شدم. از سال 54 به کارخانه ایران ناسیونال رفتم و در آنجا مشغول به کار شدم و الان هم بازنشسته هستم. خداوند به من 5فرزند پسر و 2دختر هدیه داده است. همسرم خانم سکینه ملک نژاد، شیرزن زندگی من است.»
سیدحسین بارها فرصت داشته تا به محلات در اصطلاح برخوردار شهر برود؛ ولی نرفته است، او میگوید: «از همان اولی که فقط یک بچه یعنی علی آقا را داشتم از آقا امام رضا(ع) میخواستم که همیشه پایین پایشان باشم. تمام این سالهایی که گذشت سعی کردم همین پایین پای حضرت بمانم با اینکه چند مرتبه بالاسر حضرت به من آپارتمانهای مجللی پیشنهاد شد؛ اما قسم خوردم که حتی اگر مجانی هم بدهند نمیخواهم. سالها پیش از طرف شرکت به ما قطعات 250 متری در وکیلآباد میدادند. از من خواستند که قسم بخورم که خانهای ندارم، ولی من قسم نخوردم چون یک سوم منزل صدمتری در خیابان سرخس مال من بود. به حاج خانم گفتم که بیا سهم برادرها را بخریم و همین پایین پای حضرت بمانیم. او هم قبول کرد و تا همین لحظه ماندیم.»
چند مرتبه بالاسر حضرت به من آپارتمانهای مجللی پیشنهاد شد؛ اما قسم خوردم که حتی اگر مجانی هم بدهند نمیخواهم
از او درباره رسم زیارت از پایین پای حضرت میپرسم، میگوید: «از همان بچگی رسم ما بر این بود که از در بزرگ بست پایین خیابان به آقا سلام دهیم و از در کوچک وارد شویم و چون به ما اینگونه یاد دادند، ما هم از اول به این روش آقا را زیارت میکنیم. از نظر ما بهترین جا برای دخول و زیارت همین پایین خیابان است. تمام هیئتهای قدیمی تا جایی که من اطلاع دارم از همین در وارد حرم میشوند.»
او از این اوضاع کرونا گله دارد و میگوید: «این روزها آقا در را به روی همه ما بسته است. روزها که به زیارت میروم دلم میترکد به آقا میگویم آقا جان دیگر بس است، 7ماه است که درهایت بسته شده است خسته شدهایم.»
سیدحسین درباره احوال همسایگی امام رضا(ع) میگوید: «قبل از اینکه کرونا وارد کشور شود هر روز از ساعت هشت و نیم تا 9صبح به حرم مطهر میرفتم و آقا را زیارت میکردم سپس نماز ظهر را هم به جماعت میخواندم و بعد برمیگشتم، البته ماه رمضان برنامه فرق میکرد و ختم قرآنها را داخل رواق میخوانم. الان که متأسفانه گرفتار کرونا هستیم به اصرار خانواده فقط 2روز در هفته یعنی دوشنبهها و چهارشنبهها به زیارت میروم. سالهای سال است هر که از من میپرسد کجا میروی میگویم میروم خانه ارباب گدایی. این اصطلاح من معروف شده است و همه میدانند که کجا میروم.»
از نظر ما بهترین جا برای دخول و زیارت همین پایین خیابان است. تمام هیئتهای قدیمی تا جایی که من اطلاع دارم از همین در وارد حرم میشوند
سیدحسین میگوید: «هر وقت به حرم میروم آقا را اینطور قسم میدهم که آقا جان تو را به جان اهل بیت پیامبر(ص) و خدیجه(س) کبری دست خودم و فرزندانم را در دنیا گرفتی در آخرت هم بگیر و رهایم مکن. با همان رسم سادگی خودم با آقا صحبت میکنم. چند سال پیش پسر کوچکم تصادف کرد و در بیمارستان بستری بود، دکترها از او قطع امید کرده بودند. به کنار ضریح رفتم و از آقا طلب شفای پسرم را کردم در همان حال صحبت با آقا بودم که خوابم برد، در خواب و بیداری دیدم که همان پسرم دستم را گرفت و گفت: «آقا جان بلند شو برویم خانه» همانجا بود که فهمیدم آقا امام رضا(ع) حاجتم را روا کرده است.»
خانواده موسوی نژاد الحق امام رضایی(ع) هستند. سیده اعظم موسوی نژاد، دختر حسین آقا، میگوید: «خیلی از گرههایی که در زندگی ما بود به برکت ارادتی که پدرم به حضرت رضا(ع) داشتند باز شده است. به برکت اینکه پدر ما در گذشته ترجیح دادند پایین پای حضرت بمانند و هرگز از تصمیم خود منصرف نشدند. به برکت اینکه پدرم نان حلال به سفره ما آورده و رشوه و پول حرام قبول نکرده است. زندگی ما امام رضایی است، چند سال پیش من بچهدار نمیشدم و پدرم، من و همسرم را به حرم برد و دستهای ما را گرفت و رو به پنجره فولاد، امام رضا(ع) را به جان جوادشان قسم دادند که فرزند اهل و صالحی به ما هدیه کنند و ما فرزند پسری از آقا هدیه گرفتهایم.»
سیدحسن و سیداحمد فرزندان دیگر او میگوید: «ما گرههای اقتصادی وحشتناکی در خانواده داشتیم که همه به برکت آقا امام هشتم(ع) به آسانی رفع شد. اتفاقات خوب زندگیمان اغلب مصادف با تولد آقا امام رضا(ع) میشوند و ما همیشه روزهای تولد آقا منتظر اتفاقات خوب هستیم. آقا امام رضا(ع) حتی در ندادنهایش یک برکت است. حکمتی در تمام اجابتها و اجابت نشدنهای آقا وجود دارد که ما به چشم همه اینها را دیدهایم و باور داریم.»
اتفاقات خوب زندگیمان اغلب مصادف با تولد آقا امام رضا(ع) میشوند و ما همیشه روزهای تولد آقا منتظر اتفاقات خوب هستیم
حاج خانم سکینه ملکنژاد، همسر آقای موسوینژاد نیز میگوید: «با سیدحسین که ازدواج کردم با هم به این محله آمدیم. از اول به حاج آقا گفته بودم دوست دارم پایین پای آقا باشم. همیشه روزهای خاص مثل چهارشنبهها و شبهای جمعه را به زیارت میروم.»
سیدحسین میگوید: «ما الحمدلله در خانهمان دعوا نداریم و تعجب میکنم که کسی می گوید در خانهمان بین مادرشوهر و عروس یا حتی برادر با برادر یا خواهر دعواست. تا به حال در خانوادهام چنین چیزی را ندیدهام و این را هم به برکت امام رضا(ع) داریم. خانوادهام با هم همبستگی دارند و هوای همدیگر را دارند.»
صحبتهای شیرین زیادی در این گفتوگو بود که محدودیت کلمات چاپ این مطلب مجال بیان آنها را ندارد. نمونههای بسیاری از عنایت آقا امام رضا(ع) به این خانواده. از سلامت خود سیدحسین پس از یک تصادف وحشتناک تا جفت و جور شدن مسیر حقطلبی برای او که همیشه از گرفتن حق مظلوم نمیگذرد. در آخر از او خواستم تا برای من نیز نزد امام رضا(ع) دعا کند.